بسم الله الرحمن الرحیم
مدت هاست که فرسایش روزگار رد قلمم را ربوده و کاغذها را در هم تنیده و فضای نگارش را از حس و حالم زدوده است .
چه بگویم که بعد از دوری پدرم ، سرعت نوار این صحنه رو به افزایش است و ظاهرا خیال کند شدن ندارد .
هنوز غمی به رخاء بعدالشده نیانجامیده بود که یکی پس از دیگری ، حاج قاسم ها و عالم ها و قافله سالارها ، قافله را رها کردند و نعمه ی خود خواندند و رفتند ….
گرچه صحنه به جاست اما چه صحنه ای ….
و اگرچه بعد از مدتها ، گفتنیها زیاد است اما برای مختصر کردن همین بس …
نوشته ای بر تصویر آن عالم فاضل ، منقلبم کرد :
عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند
عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری
اللهم عجل لولیک الفرج
به یاد استاد فاطمی نیا ، فاتحه مع الصلوات