منبر مکتوب با عنوان غیبت
بخش اول: مقدمه و اهمیت زبان در دین
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله ربّ العالمین و صلیالله علی محمدٍ و آله الطاهرین
برادران و خواهران ایمانی!
زبان، این عضو کوچک در بدن انسان، شاید به اندازه چند گرم بیشتر وزن نداشته باشد، اما خداوند متعال در قرآن کریم، بارها و بارها ما را نسبت به گفتارمان هشدار داده است.
امیرالمومنین علیهالسلام فرمودند:
«اللِّسانُ سَبُعٌ إنْ أُطلِقَ أَکلَ»
زبان همانند درندهای است، اگر رها شود، انسان را میبلعد.
در روایت دیگری از امام صادق علیهالسلام آمده است:
«إِنَّ هَذَا اللِّسَانَ مِفْتَاحُ کُلِّ خَیْرٍ وَ شَرٍّ»
این زبان، کلید هر خیر و هر شرّی است.
یعنی با همین زبان میشود بهشت خرید، و با همین زبان میشود جهنم ساخت.
زبان میتواند ذکر خدا بگوید، صلوات بفرستد، دل بشکند، یا آبرو ببرد.
در قرآن کریم، خداوند میفرماید:
«ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» (ق/۱۸)
هیچ سخنی از دهان انسان بیرون نمیآید مگر آنکه فرشتهای آماده آن را ثبت میکند.
پس سخن گفتن، بازی با کلمات نیست؛ ثبت در پرونده ابدی ماست.
بخش دوم: تعریف غیبت و جایگاه آن در قرآن و روایات
اما برویم سراغ یکی از بزرگترین آفتهای زبان؛ غیبت.
غیبت یعنی:
ذکر عیب یا نقصی از برادر یا خواهر مومن، در غیاب او، به گونهای که اگر بشنود، ناراحت میشود؛ حتی اگر آن عیب واقعاً در او باشد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
«ذِکرُکَ أخاکَ بما یَکرَهُ إن کانَ فیهِ فقدِ اغتَبتَهُ، وإن لم یَکُنْ فیهِ فقد بَهَتَّهُ.»
اگر عیبی را که واقعاً در برادرت هست بیان کنی، غیبت کردهای، و اگر نیست، به او تهمت زدهای.
و قرآن چه زیبا این گناه را توصیف میکند:
«وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً، أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ» (حجرات/۱۲)
هیچیک از شما غیبت دیگری نکند؛ آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مردهاش را بخورد؟!
چه تشبیه عجیبی!
غیبتکننده مثل کسی است که برادر مومن خود را کشته و حالا گوشت او را میخورد.
در واقع، غیبت «قتل شخصیت» است؛ همانطور که بدن با شمشیر زخمی میشود، آبرو با زبان زخمی میگردد.
داستانی از زمان پیامبر (ص)
در زمان پیامبر خدا، زنی نزد ایشان آمد و گفت: «یا رسولالله! امروز زنی نزد ما آمد و چون رفت، یکی از دوستانم گفت: دیدی چطور راه میرفت؟!»
پیامبر اکرم فرمودند: «او را وادار کن تا استفراغ کند!»
وقتی آن زن استفراغ کرد، گوشت از دهانش بیرون آمد!
پیامبر فرمود: «این همان گوشتی است که از خواهر مومنت خوردی!»
این روایت نشان میدهد که غیبت نه تنها گناهی اخلاقی است، بلکه اثری حقیقی و معنوی بر روح انسان دارد.
بخش سوم: آثار و پیامدهای غیبت
غیبت فقط یک لغزش زبانی نیست؛
یک بیماری اخلاقی و اجتماعی است که آثارش از دنیا تا آخرت کشیده میشود.
۱. آثار دنیوی
✅ نابودی اعتماد اجتماعی
در جامعهای که مردم از پشت سر هم حرف میزنند، هیچکس به دیگری اعتماد نمیکند.
هیچ جمعی ماندگار نمیشود.
هیچ تیمی همدل نمیماند.
غیبت، مثل موریانه، رابطهها را میخورد.
✅ کاهش برکت زندگی
در روایت آمده است:
«الغیبه تَأکُلُ الحَسَناتِ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ»
غیبت، نیکیها را میخورد همانطور که آتش، هیزم را میسوزاند.
یعنی انسان ممکن است نماز بخواند، روزه بگیرد، صدقه بدهد، ولی با چند جمله غیبت، تمام آن را بسوزاند.
✅ بیاثری عبادات
در روایت داریم:
کسی که غیبت میکند، روز قیامت اعمالش را میآورد، ولی میبیند نیکیهایش به کسانی داده شده که پشت سرشان حرف زده بود!
۲. آثار اخروی
✅ رسوایی در قیامت
در روایت است که غیبتکننده در روز قیامت میآید در حالیکه صورتش سیاه است و بوی تعفن از دهانش بیرون میآید.
و خداوند میفرماید: «این همان کسی است که در دنیا با زبانش گوشت مردم را میخورد.»
✅ از بین رفتن محبت الهی
پیامبر خدا (ص) فرمودند:
«مَن غابَ أخاهُ المُسلِمَ أو أختهُ ساعهً مِن نَهارٍ أو لَیلٍ، لم یُقبَل لهُ صَلاهٌ أربعینَ یوماً و لا لَیلَهً.»
کسی که مومنی را غیبت کند، تا چهل شبانهروز نمازش پذیرفته نمیشود.
✅ دور شدن از ولایت اهلبیت
در روایت داریم که غیبت، دل را تاریک میکند و انسان را از نور ایمان و محبت اهلبیت دور میسازد.
بخش چهارم: ریشههای غیبت (چرا غیبت میکنیم؟)
گاهی انسان نمیخواهد غیبت کند، ولی ناخواسته واردش میشود.
برای درمان، باید ریشهها را بشناسیم:
۱. حسادت
وقتی کسی موفقتر از ماست، گاهی در دل میگوییم: «چرا او؟!»
و زبان شروع میکند به کوچک کردنش:
«آره، درسش خوبه ولی اخلاق نداره!»
حسد، مادر غیبت است.
۲. خودبرتربینی
برخی با غیبت میخواهند خود را پاکتر نشان دهند:
«من که مثل فلانی نیستم!»
اما همین جمله یعنی سقوط در دام شیطان.
۳. خشم و دلخوری
گاهی چون از کسی ناراحتیم، پشت سرش بد میگوییم تا دلمان خنک شود.
ولی این خنک شدن ظاهری، آتشی درون روح ماست.
۴. شوخی و جمعگرایی
در بعضی جمعها، شوخی به غیبت تبدیل میشود.
کسی میگوید: «نمیخوام غیبتش رو بکنم ولی…»
همین جمله خودش اعلام شروع غیبته!
بخش پنجم: درمان و پیشگیری از غیبت
اسلام فقط هشدار نمیدهد؛ راه درمان را هم گفته است.
۱. یاد مرگ و قیامت
اگر باور کنیم که هر کلمهای حساب دارد، زبانمان نگه داشته میشود.
یادمان باشد، قرآن میفرماید:
«فَمَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ.»
۲. عادت به سکوت و کنترل زبان
امام علی (ع) فرمودند:
«مَن کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَوُهُ.»
هر که زیاد حرف بزند، خطایش زیاد میشود.
بیایید گاهی در جمعها سکوت را تمرین کنیم.
سکوت عبادت است اگر نیتش پاک باشد.
۳. یاد خوبیهای دیگران
به جای گفتن عیب مردم، خوبیهایشان را بگوییم.
غیبت، تاریکی میآورد ولی ذکر خیر، نور.
۴. عذرخواهی از کسی که غیبتش را کردهایم
اگر غیبت کردهای، سه راه پیش رو داری:
۱. اگر میشود، از او حلالیت بطلب.
۲. اگر نمیشود، برایش دعا کن.
۳. اگر خبر غیبتت پخش شده، جبران کن و دفاع از آبرویش را واجب بدان.
۵. محیط غیبت را ترک کن
اگر در جمعی غیبت میشود و نمیتوانی مانع شوی، آن جمع را ترک کن.
در روایت است:
«مَن سَمِعَ غیبَهَ أخیهِ فَرَضِیَ بِها، کان شَریکاً فی الإثمِ.»
کسی که غیبت را بشنود و خوشش بیاید، شریک در گناه است.
جمعبندی و پیام نهایی
برادران و خواهران عزیز!
غیبت، گناهی است که ظاهرش کوچک و شیرین است، ولی باطنش تلخ و خطرناک.
امروز اگر زبانمان را آزاد بگذاریم، فردا در قیامت گرفتار خواهیم شد.
یادمان باشد، آبروی مومن، از حرمت کعبه بالاتر است.
امام سجاد (ع) در دعای مکارمالاخلاق از خدا میخواهد:
«اللّهُمَّ اجعَل لِسانی بِذِکرِکَ لَهِجاً، و قَلبی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً»
خدایا زبانم را مشغول یاد خودت کن، نه عیب مردم.
بیایید از امشب تصمیم بگیریم:
هر جا خواستیم غیبت کنیم، فوراً یاد خدا بیفتیم و بگوییم: «استغفرالله ربّی و أتوبُ إلیه».
داستان پایانی (نتیجهگیری)
در زمان امام صادق (ع)، یکی از شاگردانش گفت:
«من غیبت کسی را نکردهام!»
امام لبخند زدند و فرمودند:
«اگر راست میگویی، تو از ما اهلبیت هستی!»
یعنی ترک غیبت، نشانه ایمان کامل است.
پس اگر میخواهیم شیعه واقعی باشیم، باید زبانمان پاک باشد.
در پایان، بیایید با دلهایمان این دعا را زمزمه کنیم:
«خدایا زبان ما را از غیبت حفظ کن، دل ما را از کینه و حسد پاک گردان، و به ما توفیق بده تا زبانمان وسیلهی ذکر و خیر باشد، نه وسیلهی تخریب و شر.»


